روزی در شهری بزرگان آن گرد هم آمدند.موضوع جلسه این بزرگان این بود که چگونه،حصرت محمد(ع) را بکشند.یک لحظه یک مرد از در وارد شد:شما باید مردانی قوی از تمام شهر ها را جمع کنید.....!همه به فکر فرو رفتند؟ وحی به حضرت محمد نازل شد:ای محمد امشب تو فرار کن و به مدینه درون غاری برو و به علی بگو که جای تو بخوابد.
آن شب رسید.
آن مردان آمدند و امام علی(ع) با آن ها جنگید و انها راکشت.
چند تا از آن مردان که فرار کرده بودند فهمیدند که پیامبر فرار کرده و تا مدینه به دنبال آن رفتند.در غاری را که پیامبر داخل آن بود را خدا دستور داد که عنکبوتی در آن را ببندد و هرگاه امام علی آمد در را باز کند.برچسبها:
داستان قرآنی سرود حضرت مهدی(عج)...
ادامه مطلبما را در سایت سرود حضرت مهدی(عج) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sobhan-saeedi بازدید : 126 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 15:09